چگونگی انقراض نسل ایرانی! (خنده)

 

بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به بررسی روند رشد و نمو یک کودک (پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم :

اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است.

1)
در مسیر برگشت از مهد کودک :

لضا لضا (همان رضا ) مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها !

رضا : مامان چیه ؟!


2)
3 سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه

راننده رو به بچه های داخل سرویس : همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم!

جواد : رضا رضا ، دختر چیه ؟


3 )
5 سال بعد از 3 سال ؛ زنگ تفریح ؛ مدرسه راهنمایی

رضا : جواد من دیشب از بالای پشت بوم یه چیزی تو حیاط خونه همسایه دیدم.

جواد : چی ؟

رضا : دختر ! دختر ! بالاخره دیدم

جواد : جون مادرت ؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا !


4)
4 سال بعد از قبلی! سرکوچه جواد اینا

رضا : جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا

جواد : رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد.صداش خیلی عجیب غریب بود.یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم ؟!

رضا : تو چی گفتی ؟

جواد : گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد !


5 )
6 سال بعد ؛ دانشگاه

جواد : رضا راسته میگند پشت این دیواره پر از دختره ؟!

رضا : آره منم شنیدم.میشنوی دارن میخندن! مگه اونا هم میخندن ؟


6 )
چند سال بعد ، شب خواستگاری

جواد : ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید ؟!


7 )
چند ماه بعد ، شب ازدواج

جواد : خوب الان باید چیکار کنیم ؟!

خانم : هیچی دیگه ،خسته ایم باید بخوابیم.شما هم برو تو اتاق خودت بخواب!


8 )
خیلی سال بعد ، دوران کهولت

جواد : دیشب مادر خدا بیامرزم به خوابم اومد گفت نمیخواهید بچه بیارید ؟

خانم : از کجا بیاریم.تو جهیزیه من که بچه نبود ، تو چرا نخریدی یه دونه ؟


9)
خیلی سال بعد

نسل ایرانی منقرض شد...

 

لغت نامه تصویری (طنز)

 

ادامه نوشته

راه های جلوگیری از عاشق شدن...!  (طنز)

ادامه نوشته

پَ نه پَ

رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان . مسئول اونجا میگه : اومدی عیادت ؟

میگم : پَ نه پَ اومدم چند تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم ! …

 

* * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *

 

به استاد میگم لطفا کمکم کنید دارم مشروط میشم .

میگه نمره میخوای ؟

گفتم پَ نه پَ نظر شما رو در مورد مقدار و جنس خاکی که باید بریزم تو سرم میخوام ! …


 

* * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *

 

دوستم میگه چرا انقدر غذات کم شده ؟

میگم : تو رژیمم …

میگه رژیم لاغری ؟!

میگم پَ نه پَ رژیم صهیونیستی

 

* * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *


 

یه روز با جعبه خیلی بزرگ رفتم اداره پُست ، گذاشتم رو ترازو جعبه رو کارمنده اومده میگه می خوای پُست کنُی ؟!

گفتم : پَ نه پَ اومدم وزنش کنم ببینم اگه اضافه وزن داره شبها بهش شام ندم !


 

* * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *

 

بابام از اداره زنگ زده خونه بعد کلی احوال پرسی میگه محمد خودتی ؟

میگم: پَ نه پَ به سیستم تلفنباک بانک تجارت خوش آمدید برای پرداخت قبوض شماره ? ، برای اطلاع از موجودی

حساب شماره ? و …

گفت زهر مار و قطع کرد !

دیدم ظهر عصبانی اومد توی اتاق . منم پای پَ نه پَ بودم !

گفت اگه یه بار دیگه بگی پَ نه پَ ، دیگه تو این خونه نمیخوابی !

گفتم یعنی بیرونم میکنی بابا ؟

گفت پَ نه پَ خونه رو عوض میکنم بزغاله !

 

* * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *


 

رفتم مغازه میگم آقا یه شیر بدین

میگه شیر پاکتی ؟

میگم پَ نه پَ بی زحمت یه شیر جنگلی بدین خواهرزادم خیلی شیطونه میخوایم بترسونیمش !!

 

* * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *


 

میخواستم بخوابم به خواهرم گفتم لامپو خواموش کن .

گفت نورش اذیت می کنه ؟

گفتم: پَ نه پَ …

گفت : جرات داری بگو ؟

گفتم : پتو میکشم سرم خوب .

گفت آفرین بلاخره آدم شدی

گفتم پَ نه پَ فکر کردی تا ابد الاغ می مونم !

 

* * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *


 

یه مگس سقوط کرده تو آبگوشتم ، مامانم میگه عوضش کنم برات ؟

میگم پَ نه پَ من همینو میخورم برو یکی تازه شو واسه مگسه بیار !!


 

* * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *     * * * *

 

میپرسه: اومدی اینجا جمله پَ نه پَ یی بخونی ؟

پَ نه پَ اومدم اینجا سوالات شرعیمو از تو بپرسم !

 

اصفهانی ها

پاسخ هيچ پرسشي را نمي‌دهند و در پاسخ هر پرسش شما آنها پرسشی از شما دارند!
مثال ( وقتي از دوست اصفهاني خود آدرس يك خياط مي‌پرسيد)
شما: خياط خوب سراغ داري؟
دوست اصفهاني شما: چي‌چي مي‌خَي بدوزي؟
شما: کت و شلوار
دوست اصفهاني : پارچه داري؟
شما: بله
دوست اصفهاني:از کی اِسِدی؟
شما:از ....مغازه
دوست اصفهاني : پارچِد خُبِس؟
شما: بله
دوست اصفهاني : چه رنگيِس؟
شما: چه فرقي مي‌کنه؟
دوست اصفهاني : فرق مي‌کونِد دادا! فرق مي‌کونِد
شما: خب، سورمه‌اي
دوست اصفهاني: چرا سورمه ی؟ارزونتر بود؟
شما:نه
دوست اصفهاني:چیطو؟
شما:خب می خواستم سورمه ای باشه
دوست اصفهاني : مبارکِس، خَبِريِه؟
شما: نه بابا، بالاخره خياط سراغ داري يا نه؟
دوست اصفهاني : اگه خبري نيس کتا شلواري سورمِي مي‌خَي چيکار؟

 

 

جک

یادش بخير ما بچه بوديم ، يه دستمال کهنه اي ، لنگ ماشيني چيزي پيدا ميکردن ميذاشتن لاي پامون بقچه ميکردن  تا يه هفته بعد بازش کنن الان پوشک زدن واسه بچه با خروجي هوا از هردو طرف ، 8 لايه محافظ ، ويتامينه ،  همراه با عصاره مالت ، 12 اير بگ ، کروز کنترل ، سنسور عقب ، تهويه مطبوع ، با ال سي دي... خلاصه فول آپشن ديگه ! از ال سي دي هم توشو نشون ميده ديگه لازم نيست را به را بازش کنن

.

.

.

قانون طبیعت اینطوریه که نکُشی میکُشنت، بکُشی باید دیه بدی !

.

.

.

ترس پسرها از ازدواج دل بستن به یه دختر نیست، دل بریدن از بقیه دخترهاست...

.

.

.

اینقــد بدم میاد از اینهایی که دماغ میخرن چسبشو نمی کنن!!!!

.

.

.

کاش یکی بود تو اینترنت چایی پخش میکرد دیگه از پا کامپیوترم بلند نمیشدیم

.

.

.

تا حالا دقت کردین یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی همه ی وسایلتو که می ریزی بیرون... تازه میفهمی چه غلطی کردی!!!!!!!!!!!!

.

.

.

اون دنیا خدا نمی‌پرسه مدل ماشینت چیه؟ می‌پرسه چندتا پیاده رو سوار کردی؟ (قابل توجه دختر خانومهایی که نمیدونن نیت پسرها الهیه)

.

.

.

میگن پول خوشبختی نمیاره ... ولی من ترجیح میدم توی لامبورگینی گریه کنم...

.

.

.

زوج خوشبخت : زن لال ـ مرد کر
زوج غریبه : زن کارمند ـ مرد کارمند
زوج مبارز : زن با سواد ـ مرد بیسواد
زوج با تفاهم : زن زشت ـ مرد زشت
زوج شکاک : زن خوشگل ـ مرد خوشتیپ
... زوج بدبخت : زن پولدار ـ مرد بی پول
زوج عاقل : زن مجرد ـ مرد مجرد
زوج ایده آل :یافت نمی شود ...

.

.

.

با توجه به نزدیک شدن قیمت نان به سکه، بزودی نان به شکل :
ربع نان، نیم نان، تمام نان،
طرح قدیم (برشته)،
طرح جدید (دور خمیری)
عرضه می گردد.. . . .

.

.

.

زن از شوهرش می پرسه: عزیزم! تو زن خوشــــــگل دوست داری یا زن با شعور؟

شوهرش می گه: هیچ کدوم عزیزم! من تورو دوست دارم!!
 

.

.

.

آیا از کمبود شخصیت رنج میبرید؟
آیا انسان بی مزه ای هستید؟
آیا از داشتن لهجه شهر و دیار خود رنج میبرید؟
اصلا نگران نباشید!
شما با خرید یک خودرو 200-300 میلیون تومانی با شخصیت ترین و با مزه ترین فرد روی کره زمین میشوید!
تازه به شما مهندس و دکتر هم میگن.!!
اینو شخصا دیدم که میگم!!!

.

.

.

به سلامتی پسری که اگه قشنگ ترین دختره دنیارو هم تو خیابون ببینه سرشو میندازه پایین و زیرلب میگه: ......
میرم جلوتر شاید بهترشو دیدم...!!

.

.

.

روی در مسجد نوشته بودن :
اگرازگناه خسته شدی، وارد شو!!!
طرف اومده بود زیرش نوشته بود:
اگر هم که خسته نشدی،با این شماره تماس بگیر:
*******0935 => عسل ناناز ..!

.

.

.

عضنفر به دوس دخترش :
عزیزم اگه موبایلت زنگ نمیزنه بدون منم... چون شارژ ندارم!

.

.

.


شاعر میگه: زن زیبا بود در این زمونه بلا
درجایی دیگر: بلا ای بلا دختر مردم...
در جایی دیگر: بلا ملا بلا بلا بلا...میخرم واست طلا ملا
نتیجه: شاعر نداریم که یه مشت خانوم باز داریم...!!

.

.

.


فکر کن با دوست دخترت رفتی شمال دوست دخترت داره غرق میشه و تو فقط دو تا گزینه داری
کدوم یکی رو انتخاب مب کنی؟
1. زنگ بزنی اون یکی دوست دخترت بیاد شمال
2.همونجا بگردی یک دوست دختر جدید پیدا کنی
 

.

.

.


سالها پس از گران شدن نان:
مادر به دختر: دختر لگد به بختت نزن! پسره نون خشکیه!!

 

.

.

.

 

فکر کنم ما تو نسخه رایگان دنیا زندگی میکنیم

اون قسمتهاش که به بقیه حال میده برای ما کار نمیکنه !

.

.

.

خدایا نمی شد پشه هم مثل مورچه بره کار کنه خسته بشه بکپه یه گوشه !؟

.

.

.

استرسی که ما موقع باز کردن سایت دانشگاه واسه دیدن نمرمون داریم

تروریست القاعده برای عملیات انتحاری نداره !

.

.

.

همیشه اولین باری که مامانت صدات میکنه که بری واسه شام/نهار، نرو !!!

این یه توطئه ست، میخوان ازت کار بکشن…!!!

.

.

.

ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻲ ﭼﻴﺰﺍ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻡ

ﺑﻌﻀﻲ ﭼﻴﺰﺍ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻡ

ﻣﺜﻼ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﻟﻲ ﻟﻨﮕﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ  !

.

.

.

به سلامتی هر کس که درونش داره میسوزه اما ترجیح میده لبهاش و بدوزه

.

.

.

آقام خیلی مرده. سر ناهار دستم خورد به بطری آب همش ریخت تو غذاش.

هر کی بود یه چک میخوابوند زیر گوش بچه‌ش. ولی آقام نزد.

بشقابشو باهام عوض کرد.

.

.

.

آآآمــاشــالا کیست؟!

شـخـصـی کـه بـه مـدت ۲۰ سـال اسـت ” ابــی” در کنسـرت هـایـش او را صـدا میـزنـد

.

.

مغز انسان پر کارترین جای بدنه اون همه ۲۴ ساعت روز

و همه ۳۶۵ روز سال و کار میکنه کار اون از لحظه تولد آغاز میشه

و فقط وقتی متوقف میشه . . . . . . . . که ما وارد سالن امتحانات میشیم!!

.

.

.

دوستی تعریف می کرد :

دیشب داداشم تو خواب هذیون میگفت و جیغ میکشید …

رفتم تو اتاق میبینم بابام بالا سرشه !!

میگم خوب بیدارش کن !

میگه بذار کابوسشو ببینه ،

اینهمه پول دی وی دی میده فیلم ترسناک میگیره….

بزار سه بعدیشم ببینه…

.

.

.

استاد میگه چرا سمت راست کلاس همیشه شلوغ تر از سمته چپه !؟

گفتیم چون وایرلس اینور بهتر آنتن میده !

دچار یاس فلسفی شد 

.

.

.

وقتـــــی به عقب بر میگردی متوجه میشی که جــای بعضیا

تو زندگیت خالــی که نیست هیـــــچ ،اون موقشم زیــادی بوده … !

.

.

.

از چیزایی که علم فیزیک هنوز نتونسته اثبات کنه

اینه که بدن انسان چجوری ۲تا استکان چایی می گیره

از اون ور ۲ لیتر تحویل میده !

.

.

.

اینای که از خیابون یه طرفه رد میشن،هم چپ نگاه میکن هم راست

اینا همونایی هستن که هم از دشمن نارو خوردن هم دوست

.

.

.

نقطه؟ چین

خوشه ؟ چین

پاور؟ چین

گل؟ چین

دست ؟ چین

مو؟ چین

عرق؟ چین

ته ؟ چین

دامن ؟ چین چین !

ببین چین تا کجای زندگیمون نفوذ کرده !

.

.

.

متأسفانه توجه دخترها فقط به ظواهره.

مثلن به خاطر خوشتیپی بازیکنها، طرفدار ایتالیا میشن.

در حالیکه معیار ارزشگذاری فقط باید میزان تقوا باشه  )

.

.

.

همانطور که دیگر شلوار پاره نشانه فقـــر نیست !

ســـــکوت هم نشانه ی رضایــــت نیست….

.

.

.

یه عاشق میگه :

اگه اتفاقی واست بیفته ؛ میمیرم !

اما ….

یه رفیق میگه :

اگه بمیرم هم نمیذارم اتفاقی برات بیفته … !!!

.

.

.

بچه که بودم از خواب بیدار میشدم مامانم میگفت زود باش

برو دست و صورتت رو بشور .شیطون گوشه چشمات جیش کرده.

چقدر ناراحت میشدم..فکر می کردم مگه من دستشوییشم.
چقدر بی خوابیها کشیدم شبها

تا ببینم کی میاد گوشه چشمم جیش میکنه که بزنم داغونش کنم.

.

.

.

یادش بخیر قدیما میرفتی نونوایی، یه دونه یی بدون صف بود

الان پنج تایی ده تایی بدون صفه !

.

.

.

هیچ وقت فرصتش نشد مثل “پول پول میاره” رو درک کنم

ولی قطع به یقین میدونم خواب خواب میاره…!!

.

.

.

- شما وضعیت تحصیلیتون چیه؟

+ بنده لیسانس دارم.

- شما چطور؟

– بنده فوق لیسانس دارم..

… – و شما؟

— بنده شوق لیسانس دارم…

.

.

.

به مامانم میگم سرم درد میکنه … میگه چرا ؟

میگم شاید تومور مغزی دارم …

میگه خفه شو ذلیل مرده … این حرفا چیه میزنی؟؟!!!

منظورش اینه که خدا نکنه عزیزم !!! ….البته فکر کنما!!!

.

.

.

مامانم اومده میگه سرویس بهداشتی رو الان جرم گیری کردم و برقش انداختم

ببینم یه نفر رفته دسشویی قلم پاشو میشکنم !!

.

.

.

قبل از اینکه کسی درب دلتو بزنه آیفون قلبت رو تصویری کن !

چون اگه بیاد تو و بشینه دیگه نمیشه بیرونش کرد!

مهمان حبیب خداست

.

.

.

دقت کردین !؟

همه ی بدبختیامون مال خودمونه به شادی ها که میرسه میگن بیاید قسمت کنیم..

.

.

.

دقت کردین تو سریال های ایرانی شب که میشه زن و شوهر شب اول عروسی
دعواشون میشه و مرده میره رو کاناپه میخوابه، فرداشم زنه میره آزمایشگاه
بهش میگن بارداری!
یعنی گرده افشانی کردن؟؟؟

.

.

.

با آرامشم اعتماد پشه رو جلب کردم و بعد کشتمش .. از این دورویی خودم بیزارم

.

.

.

خدایا همش گفتیم "راضی ایم به رضای تو"
این یه بار تو رضایت بده به رضای ما...

.

.

.

اگه تو ماشینی و می بینی پسره با دوست دخترش وایستاده كنار خیابون..... كنار پاش ترمز بزن و داد بزن بگو ( دیگه نبینم به من زنگ بزنیا... ) بعد هم گازشو بگیر و برو
ثابت شده این کار خیلی حال میده

.

.

.

و اینک
تنها از ابری که از سیگارم بلند می شود
امید باران دارم...!!!

.

.

.

خدایا پاره شدیم از خوشحالی و زندگی مرفه!! دو دقیقه روی بقیه ی کشورها تمرکز کن!!!

طنز؛ دیکشنری فارسی – فارسی!

مجله خط خطی:
دبستان: روزهای خوش نوجوانی، مشق شب، فحش بابا، فلک معلم، شلنگ ناظم، خوشی در مراسم ختم.

کشمش: انگوری که خود را ساعت ها زیر آفتاب برنزه کرده است.

هالک شگفت انگیز: بر و بچه های بدنساز، پس از پایان تمرین، چنین تصوری از هیکل خود دارند.

گیاهخواری: طریقه ای از زندگی که قدیما، شکارچیان دست و پا چلفتی اختراع کرده بودند.

بزرگسال: فردی که از سن رشد طولی گذشته و مشغول رشد عرضی است.

دانشگاه: یک دوره چهارساله که ... چیز بیشتری یادم نمی آید.

مغز: ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر می کند.

خلاق: آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود دارد.

منوآل (هلپ): قسمتی از رایانه که به شما در یافتن سوال های بیشتر کمک می کند.

بکاپ: کاری که همیشه وقتی یادتان می افتد انجام دهید که اطلاعاتتان به فنا رفته است.

جلسه دفاع پایان نامه: هنر انتقال اطلاعات دانشجو از طریق پاورپوینت و توجه اساتید داور و راهنما، بدون عبور از ذهن هر دو.

شخصیت: آن چیزی است که اگر شما آن را از دست بدهید، همه اطراف شما را خالی خواهند کرد. (می تواند پول، قیافه و یا شهرت باشد.)

رزومه: جمع آوری هرگونه اطلاعات غلط درباره خود به منظور دستیابی به یک شغل پردرآمدتر

کار: وقفه ای مشمئز کننده بین خواب و خواب

عشق: یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها راه از بین رفتنش، ازدواج است.

راز: عبارتی که روزی قرار است به کسی بگویید و پشیمان شوید.

جالبه: کلمه ای که در چت های محترمانه، به منظور پایان مکالمه طرف مقابل استفاده می شود.

قابل اجتناب: دقیقا به کاری می گویند که یک گاوباز انجام می دهد.

ازدواج: وقتی که دو نفر تبدیل به یک نفر می شوند، اما مشکل اینجاست که دقیقا کدام یک؟

شاهد: فردی که ابتدا قسم می خورد که حقیقت را، تمام حقیقت را، و نه چیزی جز حقیقت را بگوید و سپس شروع به تعریف داستانی می کند که وکیل از او خواسته است.

خانه داری: مجموعه کارهایی که درون خانه صورت می گیرد، شامل خوابیدن تا لنگ ظهر و تماشای تلویزیون

لباسشویی: یکی از لوازم خانگی که مخصوص خوردن جوراب است.

فهرست خرید: لیستی که تهیه اش ساعت ها طول می کشد اما در فروشگاه به یاد می آورید که جا گذاشته اید.

مالیات: می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان کردم، نقد می خواستند.

فردا: یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای امروز.

طلاق: مرحله ای مابین ازدواج و مرگ

تجربه: نامی که آدم ها روی اشتباهات خود می گذارند.

پیری: وقتی آره یعنی نه، شاید یعنی حتما، جالبه یعنی خاطره و نوه آویزان از یخچال می شود.

روماتیسم: عشقولانه ترین بیماری کشف شده تاکنون

بیماری خوشخیم: یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از دستش خلاص بشوید.

پارادوکس: نسخه دو پزشک برای یک بیمار، نشانگر آن است.

پزشک: آدمی که با قرص هایش درد را از شما گرفته و با صورت حسابش، مرگ را به شما هدیه می دهد.

کمک های خارجی: انتقال پول از مردم فقیر در کشورهای ثروتمند به افراد ثروتمند در کشورهای فقیر.

آنتیک: وسیله ای که اجداد شما خریده اند و پدر و مادر شما خود را از شر آنها خلاص کرده اند و حالا شما دوباره برای خرید آن، پول گزافی پیاده می شوید.

مرگ: درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین مخارج

قبر: مکانی برای استراحت متوفی تا وقتی که سر و کله یک باستان شناس پیدا شود.

و غیره: علامتی که این مفهوم را می رساند؛ شما بیش از چیزی که واقعا می فهمید، می فهمید.

سیاست: هنر تقسیم کیک تولد، به گونه ای که هر کس احساس کند بزرگ ترین قطعه را صاحب شده است.

لوازم آرایشی: ابزاری که زن زیبا را زشت و زن زشت را زشت تر نشان می دهد.

صداقت: حالتی که شما پس از نوشیدن هفده دلستر لیمویی پشت سر هم دچارش می شوید.

طنز؛ ستاد مبازه با پَ نه پَ!

برترین ها:

به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم

(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح)

 *****
به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟میگم اگه سختت میشه تو بگیرش من نردبون و میچرخونم

 *****

رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟میگم نه خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت
 
 *****
 
رفتـــم بــه کنـــار دلــبرم با شــادی
گفتـا کـه چـه خوب یاد من افتــادی
گفتـم صـنما تــو عشق را استـادی
گفتا پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو یاد من میدادی
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ و درد زهـــر مــاری
 
 *****
 

رفتم ساندویچی، میگم آقا یه هات داگ با سس مخصوص بدین. میگه میل می کنید؟ میگم: بله، دستتون درد نکنه

(گشت مبارزه با فتنه پـَ نه پـَ ، واحد سیار غذاخوری ها و رستوران ها)
 
 *****
ميخوام مسواك بزنم  
مامانم مي پرسه ميخواي مسواك بزني؟؟
ميگم بله مامان جون..
ميگه خمير دندونم روش ميزني؟؟
ميگم بله مامان جان..
ميگه خاك تو سرت اين همه موقعيت پ ن پ درست كردم واست استفاده نكردی
منم گفتم پ ن پ خز شده مامان جون
 
 
 *****

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم...اگه شما صلاح بدونین

(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)
 
 
 *****

رفتيم پايگاه انتقال خون ميگه شمام اومدين خون بدين؟ گفتم بله اومديم خون بديم. شما هم بفرماييد بساط لودگي تون رو جاي ديگه پهن کنيد. يارو همون جا به گريه افتاد و ابراز پشیمونی کرد.

 
 *****

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟میگم نون باشه بقیش مهم نیس
 
 *****
 
از اتاقم اومدم بیرون ،در دستشویی رو باز کردم .مامانم میگه داری میری دستشویی؟میگم نرم؟؟؟
 
 *****

به مامانم میگم پول بده!!!میگه اونایی که دو روز پیش گرفتی چی شد؟؟نکنه همشو خرج کردی؟؟؟ تا اومدم بگم  پـَـ ....زد تو دهنم,نذاشت حرف بزنم

من فقط میخواستم بگم پـَـَـس اندازشون کردم
 
 
 *****

ماه رمضونی 6 صبح رفتم تهران، 9 شب برگشتم خونه خسته و کوفته میپرسم مامان شام چی داریم؟

میگه گشنته ؟ چند ثانیه سکوت میکنم، چشامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم . آروم و با طمانینه میگم : بله گشنمه

(ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد کظم غیظ )
 
 *****
 
رفتم سوپری گفتم یک نوشابه زرد بدید

فروشنده گفت: منظورتون نوشابه پرتقالی که نارنجی رنگه؟

گفتم: بله، منظورم همون بود. ببخشید

(ستاد مبارزه با فتنه پـ نـ پـ واحد فرهنگ‌سازی به جای حاضر جوابی)
 
 
 *****
 
تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟ گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل

(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)

تفاوت خوابیدن زن و مرد و یک نتیجه گیری واقعی

مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مامان گفت:”من خسته ام و دیگه دیروقته ، میرم که بخوابم ” مامان بلند شد ، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد ، سپس ظرف ها را شست ، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد ، قفسه ها رامرتب کرد ، شکرپاش را پرکرد ، ظرف ها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد . بعد همه لباس های کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت ، پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت . اسباب بازی های روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند. گلدان ها را آب داد ، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت . بعد ایستاد و خمیازه ای کشید . کش و قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد ، کنار میز ایستاد و یادداشتی برای معلم نوشت ، مقداری پول را برای سفر شمرد و کنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت . بعد کارت تبریکی را برای تولد یکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت ، آدرس را روی آن نوشت و تمبرچسباند ؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت و هردو را درنزدیکی کیف خودقرارداد.
سپس دندان هایش رامسواک زد.
باباگفت: “فکرکردم ، گفتی داری می ری بخوابی” و مامان گفت:” درست شنیدی دارم میرم.”
سپس چراغ حیاط راروشن کرد و درها را بست.
پس ازآن به تک تک بچه ها سرزد ، چراغ ها راخاموش کرد ، لباس های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت ، جوراب های کثیف را درسبد انداخت ، با یکی از بچه ها که هنوز بیداربود و تکالیفش را انجام می داد گپی زد ، ساعت را برای صبح کوک کرد ، لباس های شسته را پهن کرد ، جاکفشی را مرتب کرد و شش چیز دیگر را به فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد ، اضافه کرد . سپس به دعا و نیایش نشست.
درهمان موقع بابا تلویزیون راخاموش کرد و بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد گفت: ” من میرم بخوابم” و بدون توجه به هیچ چیز دیگری ، دقیقاً همین کار را انجام داد!
نتیجه گیری:
۱- مردها همیشه کارهایشان را درست و به موقع انجام می دهند و وقتی تلویزیون نگاه می کنند قبلا کارهای دیگرشان را انجام داده اند. ولی زنها بسیار بی برنامه و نامرتب هستند. در صورتیکه کلی کار نکرده دارند نشسته اند و تلویزیون نگاه می کنند.
۲-  مردها بسیار راستگو هستند. ولی زنها دورغگو هستند و بجای اینکه بگویند من می روم کارهای نکرده ام را انجام بدهم الکی می گویند من میروم بخوابم.

شباهت های خدمت سربازی و زندگی زناشوئی!

شباهت های انکار ناپذیر میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی آنقدر زیاد است که از دیرباز ، در اکثر کشور های دنیا خدمت سربازی اجباری را قرار دادند تا تمام افراد ذکور جامعه ، قبل از افتادن به دام ازدواج ( ببخشید ! منظورم قبل از متاهل شدن بود ) برای ۲ سال طعم زندگی مشترک را بچشند تا در ۱۰۰ سال آینده ، زیاد احساس رنج و عذاب نکنند.

و اما شباهتهای میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی برای آقایان :

۱- چه در خدمت سربازی و چه در زندگی زناشویی ، چه بخواهی و چه نخواهی کچل خواهی شد و یا بعبارت بهتر ، کچلت خواهند کرد ! البته این کچلی در خدمت سربازی توسط ماشین اصلاح و در زندگی مشترک توسط عواملی چون : استرس شدید ، سوء تغذیه ، کندن بصورت لاخ لاخ توسط همسر ، چپ شدن ماهیتابه روغن داغ روی سر و ... صورت می گیرد ! نا گفته نماند که این کچلی در آقایان به نسبت نوع مو ، جنس ریشه مو ، عوامل ارثی و ... متفاوت است ولی به هر حال به قول معروف : دیر و زود داره ولی بالاخره هممون کل پا می شیم !
۲- شباهت بعدی در زمینه داشتن فرمانده و بعبارتی ، فرمانبردار شدن است ! به محض ورود به پادگان و یا منزل مسکونی مشترک ( خانه بخت ) ، هر مردی یک فرمانبردار بی چون و چرا محسوب می شود که اگر طالب جان و سلامتی جسمی و روحیش می باشد ، باید تمام فرامین فرمانده و یا همسر خود را بر روی تخم چشمانش بگذارد و هر گونه تخطی از دستورات فرمانده و همسر ، پاسخی جز گلوله ، حبس ، اضافه خدمت ( در خدمت سربازی ) و افتادن توی سماور پر از آب جوش ، هدف قرار گرفتن با ساتور ، رفتن دست توی چرخ گوشت ، پرت شدن از پنجره طبقه هفتم به بیرون ، گشنگی و تشنگی کشیدن و ... ( در زندگی زناشویی ) نخواهد داشت !

۳- شباهت سوم در این نکته اقتصادی خلاصه می شود که چه سرباز و چه مرد متاهل ، میزان پولی که در آخر برج به دست او خواهد رسید ، فقط به میزانیست که کفاف بر طرف کردن نیازهای اساسی او را بدهد و چیزی جهت پس انداز کردن و یا خرج کردن در زمینه هایی غیر از نیازهای اساسی نخواهد ماند و در این میان ، سرباز و مرد متاهل ، هر چقدر هم که جان بکنند و عرق بریزند ، فرقی به حال فرمانده یا همسرش نخواهد کرد و باطبع تاثیری در جهت افزایش مستمری آنان نخواهد داشت ، بعبارت بهتر ، در هر دو جا یکی باید کار کنه تا اون یکی حال کنه!

۴- از دیگر شباهتهای موجود میان این دو قشر آسیب پذیر جامعه ، شباهت در آرزو کردن است ! بدین معنا که هر پسری پس از ورود به پادگان و خانه بخت است که قدر زندگی در خانه پدری را می فهمد و از اعماق وجودش و با تمام اعضا و جوارحش آرزو می کند که ای کاش هنوز هم در کنار پدر و مادرش بسر می برد و ایضا خودش را نیز لعنت خواهد کرد که چرا قدر آن روزهای شیرین را ندانسته است ! چرا که در پادگان و خانه مشترک دیگر کسی غذای مفت به او نمی دهد ، لباسهایش را نمی شوید و اتو نمی زند ، کسی نازش را نمی کشد و ... و فقط خود اوست که مسئول انجام تمام کارهای شخصی اش و نیز کارهای چند نفر دیگر می باشد !

۵- از دیگر شباهتها می توان به این نکته اشاره کرد که اکثر سربازی رفته ها و اکثر مردان متاهل متفق القول هستند که در این ایام ، هر روز به اندازه یکسال برای آنها می گذرد و ثانیه ها حکم ساعت را پیدا می کنند که به احتمال زیاد دلیل آن ، مواردی مشابه موارد فوق می باشد .

۶- و در نهایت اینکه چند ماه پس از آنکه کارت پایان خدمت یا قباله ازدواج را دریافت کردید ، صدای خواندن این شعر معروف در گوشتان خواهد پیچید که : ( گول خوردی آی گول خوردی ! )
زیرا آن موقع است که تازه دوزاریتان جا می افتد که با این کارت و قباله نه کاری به آدم می دهند و نه وام ازدواج و نه خیلی از چیزهای دیگر که شما را به بهانه آنها در این راه وارد کرده بودند ، پس متوجه خواهید شد که تنها مورد استفاده ای که برای شما خواهند داشت این است که می توانید از آنها برای امانت دادن به کلوپ جهت کرایه فیلم استفاده نمایید!!

وقتی دختر ها و پسر ها دور هم خلوت می کنند + طنز


وقتی پسرا دور هم خلوت میکنند!!!!
۱- ای رامین بدبخت دلت بسوزه همون دختری که به تو نخ نمیداد من رفتم شمارشو گرفتم
۲- من بدجوری عاشقش شدم . اگه این خوشکله با من دوست بشه من همه ی دوست دخترهام رو کنار میگذارم
۳- بچه ها این دختره رو دیدین که مانتو صورتی میپوشه و یه عینک آفتابی هم میزنه . وقتی هم که توی دانشگاه راه میره هیچکی رو تحویل نمیگیره . باید حالشو بگیریم
۴- ما اینیم دیگه بالاخره شماره رو دادیم به دختره
۵- بچه ها من میخونم شماها دست بزنید ... امشب خونمون بعله برونه ..امشب خونمون عشق و جنونه ...
۶- بر و بچ جاتون خالی امروز رفتیم کافی نت یه رومی رو به گند کشیدیم!!!
 
www.parsnaz.ir -
 وقتی دختر ها و پسر ها دور هم خلوت می کنند + طنز

وقتی دخترا دور هم خلوت میکنند!!!!

۱- وای این انگشتر رو کی خریده ؟ چقدر قشنگه !!!!!
۲- وای الهام جون نبودی امروز من با اون پسره قرار داشتم . اینقدر با هم حرفزدیم . حتی اسم بچه هامون هم انتخاب کردیم
۳- من خیلی دلم میخواد آی دی این پسره رو بدست بیارم تا باهاش چت کنم .
۴- امروز یه پسره خوشتیپ و با کلاس توی دانشگاهمون اومده بود . هر چی عشوه و ناز کردم براش تحویلم نگرفت . مگه من خوشکل نیستم
۵- سارا دیدی چه پسره مودبی توی فروشگاه بود . حتی توی صورتمون هم نگاه نکرد . خیلی پسره سر به زیری بود من که دلم پیشش گیر کرده
۶- مینا دختر با خودت چیکار کردی . چرا این همه چاق شدی . حالا باید بری بدن سازی اندامت رو بسوزونی تا این لباسهای تنگی که گرفتی اندازه ی تنت بشه
۷- راستی شیلا امشب میایی خونه ی ما . امشب جشن تولد منه . حتما بیا . چون میخواهیم کلی برقصیم!!!!

سری جدید آموزش مردم آزاری ( طنز )

tNZ سری جدید آموزش مردم آزاری ( طنز )

در کلاس مقنعه ی دوتا از دخترا رو که جلوت نیشستنو با سنجاق قفلی به هم وصل کنی…قیافشون دیدنیه وقتی یهو یکیشون پا شه!!!
خیلی حال میده که بری پشت بوم و رو پوشال کولر همسایه سرکه یا بنزین یا ادرار بریزی! و هیچی حال دار تر از این نیست که وقتی بو توی خونه ی همسایه میپیچه، اون همسایه مهمون داشته باشه
توی یه رستوران گرون حسابی غذا بخورین، بعد موقع حساب کردن به دوستت بگی وایسه تا بری از تو ماشین کیف پولتو بیاری. بعدش بری خونه و مفصل بخوابی
داری تو خیابون راه میری یه ماشین از بغلت رد میشه.یهو پاتو میگیری میگی آخ آاااااااااااااااای.مامان پااااااااام.بعد یارو سکته می کنه پا میذاره به فرار.شایدم نگه داره کمکت کنه که اون موقع تو باید پا بذاری به فرار
طرف گرفته خوابیده، رو دستمال کاغذی سرکه میریزی میذاری جلو دماغش، با هر نفس کلی بوی گند استشمام می کنه تا می پره! به این می گن مردم آزاری تدریجی!
میری استخر زیر آبی برو پای ملت و بکش با خودت ببر
برید سوپر مارکت یه عالمه جنس واسه خرید بردارید بعد به فروشنده بگید اینا اینجا بمونه برمیگردم میبرمشون ، دیگه لازم نیس برید سراغشون
توی کنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری، بی موقع دست بزنین
وقتی سرکار هستین میتونین یواشکی در صندوق صدقات های کوچیکی که روی میزه همکاراتون هست یواشکی با چسب نواری چسب بزنید تا وقتی کسی میخواد صدقه بندازه نتونه!!! من این کار رو کردم باحاله اولش یارو حسابی جا میخوره فکرشم نمیکنه کسی پیدا شده باشه همچین کار عجیب غریبی کرده باشه!!!
مردم آزاری از نوع ماشینی ( ریختن شیر روی صندلی، روغن ترمز توی اگزوز، شکر داخل باک و … )
ساعت بپرسید بعد از جواب دادن به ساعتتون نگاه کنید و بگین ساعتش عقبه
خیلی حال میده داری تو خیابون راه میری یهو دستتو بکشی به یه سمتی اون طرف رو نشون بدی و بگی دعوا دعوا تا بر میگردن میبینن خبری نیس بعد یه لبخند ملیح بزنی رد شی
این مردم آزاری تو خوابگاه ما اتفاق افتاده:
یکی از دوستان حدود ۲۰ ساعت رو یه پروژه وقت گذاشته بود، آخرش که رسید یکی دیگه اومد و سریع مراحل زیر رو اجرا کرد:
Ctrl + A
Backspace
Ctrl + S
Alt + F4
دکمه کنترل و دبلیو رو بزنید : Ctrl + W
تو مسنجر به دوستت سلام بده و سری آفلاین شو!
وقتی همکارت پای کامپیوترش نیست تمام آیکون های دسکتاپش انتخاب کن و بزن روی ENTER
تو سالن مترو وقتی مطمئن شدی قطارت داره میاد یکی از روبرویی ها که منتظر قطارشون هستن رو نشون کن هرچی بلدی فحش بده…همینکه هیچ غلطی نمیتونه بکنه و تو با اعتماد به نفس سوار قطارت میشی خیییییلی حال میده
هر وقت رفتی توی غرفه نقاشی بچه های خردسال. به اولین نقاشی که رسیدی با یه ماژیک کلفت و بد رنگ بهش بیست بده و زیرش هم بنویس: قربون ننت بری با این نقاشیت.
بری نمایشگاه کتاب و بری جلوی یک غرفه. کتابی که دوست داری رو بخری. وقتی فروشنده گفت که نویسنده این کتاب الان اینجاست، می‌خواید براتون امضا کنه؟
بگی: نه لازم نیست
وقتی می‌خوای بری خونه کسی زنگ در رو بزنی و وقتی در رو باز کرد و آیفون را قطع کرد دوباره زنگ بزنی و بگی ممنون باز شد.
توی جمعی نشستی که کسی داره یکی از اشعار سروده خودشو با شوق و اشتیاق وصف ناپذیر میخونه. وسط شعرش یه دفعه از بقیه بپرس: تره بار تا ساعت چند باز؟!
واسه اینکه یکی که کلید در ورودی هم داره پشت در الافش کنی کلید خودتو بکن توی قفل در که نتونه از اون طرف کلید بندازه و بازش کنه

تنها خری در جهان که به آرزوی خود رسید+عکس

تنها خری در جهان که به آرزوی خود رسید+عکس

چرا نباید به رستوران ۵ ستاره بروید ؟!!!!!!!!!!

س: چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟”
ج: لطفا یک چای”
س: “چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟”
ج: “سیلان لطفا”
س: “چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟”
ج: “با شیر لطفا”
س: “شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟”
ج: “شیر لطفا”
س: “شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟”
ج: “لطفا شیر گاو.”
س: “شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟”
ج: “فکر کنم چای بدون شیر بخورم.”
س: “با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟”
ج: با شکر.”
س: “شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟”
ج: “با شکر نیشکر لطفا”
س: “شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟”
ج: “لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید”
س: “آب معدنی یا آب بدون گاز؟”
ج: “آب معدنی”
  س:” طعم دار یا بدون طعم؟ ج:” ترجیح میدم از تشنگی بمیرم

شاگرد زبان نفهم

استاد: وقتی بزرگ شوی چه میکنی ؟
شاگرد: عروسی
استاد: نخیر منظورم اینست که چكاره میشوی ؟
شاگرد: داماد
استاد: منظورم اینست وقتی بزرگ شوی چه میکنی ؟
شاگرد: زن ميگيرم
استاد: احمق ، وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چه میکنی ؟
شاگرد: عروس ميارم
استاد: لعنتی ، پدر و مادرت در آینده از تو چی میخواهد ؟
شاگرد : نوه

ستاد مبازه با فتنه پـ نه پـ

رفتم ساندویچی، میگم آقا یه هات داگ با سس مخصوص بدین. میگه میل می کنید؟ میگم: بله، دستتون درد نکنه
)گشت مبارزه با فتنه پـَ نه پـَ ، واحد سیار غذاخوری ها و رستوران ها(

به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم
)ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح(

به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟میگم اگه سختت میشه تو بگیرش من نردبون و میچرخونم

رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟میگم نه خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت

رفتـــم بــه کنـــار دلــبرم با شــادی
گفتـا کـه چـه خوب یاد من افتــادی
گفتـم صـنما تــو عشق را استـادی
گفتا پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو یاد من میدادی
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ و درد زهـــر مــاری

ميخوام مسواك بزنم
مامانم مي پرسه ميخواي مسواك بزني؟؟
ميگم بله مامان جون..
ميگه خمير دندونم روش ميزني؟؟
ميگم بله مامان جان..
ميگه خاك تو سرت اين همه موقعيت پ ن پ درست كردم واست استفاده نكردی
منم گفتم پ ن پ خز شده مامان جون

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم...اگه شما صلاح بدونین
)ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)

رفتيم پايگاه انتقال خون ميگه شمام اومدين خون بدين؟ گفتم بله اومديم خون بديم. شما هم بفرماييد بساط لودگي تون رو جاي ديگه پهن کنيد. يارو همون جا به گريه افتاد و ابراز پشیمونی کرد.
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد نهي از منکر[

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟میگم نون باشه بقیش مهم نیس

به مامانم میگم پول بده!!!میگه اونایی که دو روز پیش گرفتی چی شد؟؟نکنه همشو خرج کردی؟؟؟
تا اومدم بگم پـَـ ....زد تو دهنم,نذاشت حرف بزنم
من فقط میخواستم بگم پـَـَـس اندازشون کردم

ماه رمضونی 6 صبح رفتم تهران، 9 شب برگشتم خونه خسته و کوفته میپرسم مامان شام چی داریم؟
میگه گشنته ؟ چند ثانیه سکوت میکنم، چشامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم . آروم و با طمانینه میگم : بله گشنمه
(ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد کظم غیظ )

نوزاده تو بغل مامانش گریه میکرده مامانه میگه قربونت برم گرسنته؟
بچه هه به اذن خداوند میگه پَ نَ پَ دارم برای گرسنگان و زلزله زدگان سومالی گریه میکنم
(واحد نفوذی پ نه پ)

رفتم سوپری گفتم یک نوشابه زرد بدید
فروشنده گفت: منظورتون نوشابه پرتقالی که نارنجی رنگه؟
گفتم: بله، منظورم همون بود. ببخشید
)ستاد مبارزه با فتنه پـ نـ پـ واحد فرهنگ‌سازی به جای حاضر جوابی(

رفتم دستتشویی هی دارم در میزنم! میگه هاااان، دستشویی داری؟ پـَـــ نــه پـَـــ خواستم بگم آخریم مهلت ثبت نام جشنواره حساب های قرض الحسنه بانک صادراته، جا نمونی! طرف اومد بیرون گفت خاک بر سرتون کنن که فقط بلدین از این چرت و پرتا بگین (کمیته مبارزه با فتنه پـَـــ نــه پـَـــ , ستاد سیار مستقر در توالت عمومی)

تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟ گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل
(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان

اعترافات خنده دار


اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم بود
همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم از یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! این اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ ۵ نفر شلوغو آورد بیرون مثل سگ زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن مث سگ زدنم
 

بچه بودم از خواب که بیدار میشودم چشمام که قی‌ میکرد از مامانم می‌پرسیدم چرا چشمام صبح که از خواب پا میشم توش آشغاله؟ مامانم که خودش دلیلشو نمیدونست بهم میگفت پسرم چون روزا شیطونی میکنی‌ شبا شیطون میاد پی‌ پی‌ می‌کنه تو چشات منم یک شب تا صبح بیدار موندم تا ببینم شیطون کی‌ میاد برینه تو چشمام…. اسکل بودم :دی

اعتراف میکنم تموم سالهای بچگیم فکر میکردم مامان بابام منو تو حرم مشهد پیدا کردن چون اولین عکسی که از خودم دارم بغل مامانم جلو حرمه
اعتراف میکنم بچه که بودم می خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه و بعد میومدم گریه میکردم به مادرم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد

چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!

اعتراف می‌کنم یه روز صبح جمعه بابام اومد بالا سرم منو بیدار کنه که برم نون بخرم منم خوابم سنگین بود ۲ بار صدام کرد بیدار نشدم بار سوم با پاش زد تو پشتم گفت سیا توله سگ پاشو برو نون بگیر منم فکر کردم داداشم هست گفتم *ونی خودت پاشو برو بگیر……. و من خیلی‌ خجالت کشیدم

در اقدامی شجاعانه اعتراف می کنم که از درس تنظیم خانواده افتادم . اونم فقط به این خاطر که در جواب سوال احمقانه استادم که بهم گفت مگه این کلاس جای خوابه ؟ خیلی صمیمی و خرم گفتم : بیخیال استاد . کی تا حالا ۸ صبح خانوادش تنظیم شده !!!!!! کلاس رفت رو هوا استادم منو انداخت بیرون تا کم نیاورده باشه

اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده :دی

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده … از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام: امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم

اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!! ـ
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!

اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود رفتم خندون تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم! ـ
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون! :دی

اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت…. گفتم منم همینطور…. گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا.. حتماً.. از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش.. به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش
و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم….

عموم می خواست وام یکی از دوستاشو جور کنه زنگ زد به رییس بانک کلی صحبت کرد باهاش… حرفش که تموم شد اس ام اس داد به رفیقش که دهن رییس بانک رو گا***دم! اشتباهی سند کرد واسه رییس بانکه

نامه یک کودک به بابای زن ذلیلش !

نامه یک کودک به بابای زن ذلیلش !

رمز موفقيت ملت چين! (طنز)

می گویند که ملت چین ملتی سخت کوش است و چینی ها عادت ندارند که به خاطر مشکلات متوقف شوند و معروف هستند که کارشان را در هرشرایطی انجام می دهند و از این به عنوان رمز موفقیت ملت چین در اقتصاد یاد می کنند.

میرزاقلمدون که برای حل این مساله مهم و کشف رمز موفقیت ملت چین سالها اندیشیده و دست آخری سفری هم به این کشور داشته صحت این مساله را تایید می کند و این نکته را طی تصاویری که شخصا تهیه کرده است! برای خوانندگان تابناک اثبات می نماید (و البته هرکس که در عکاسی این تصاویر توسط خود میزاقلمدون شک داشته باشد حتما ان شا الله ضد انقلاب است!)

حال بینیم که چگونه و در چه شرایط دشواری چینی ها کار خود را به انجام می رسانند؟
 

 


دوچرخه سواری سه نفره با یک چتر در زیر باران!
-و البته بدون بروز اختلاف بین خانمها


بقیه در ادامه ی مطلب....

ادامه نوشته

نام شوهر در زمانهاي مختلف

زمان آشنايي :  مرد روياهام

زمان نامزدي :  عشقم

زمان ازدواج :  هم نفسم

.

.

.

بعد از يك ماه :  جان دلم

بعد از دو ماه :  سايه سرم

بعد از سه ماه :  شوهرم

.

.

.

بعد از يك سال :  آقا بالاسر

بعد از دو سال :    بخور و بخواب

بعد از سه سال :    نره غول

بعد از چهار سال :  لندهور

.

.

.


پنج سال بعد :  مرتيكه نفهم بي شعور مفت خور نمك نشناس